حداقل!

متن مرتبط با «پدردختری» در سایت حداقل! نوشته شده است

دیالوگ های پدر-دختری 1

  • از درد سخن گفتن و از درد شنیدنبا مردم بی درد ندانی که چه دردیست!***شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت داردتا همواره تشنه باشد و بسوزد.داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خوناما میان این دو چه نسبتی است؟*******اگرچه برگهایی زرد دارندو در دل شعله هایی سر,دیالوگ,پدردختری ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها